موشی در خانه کشاورز تله موش دید، سراغ مرغ و گوشفند و گاو مزرعه آمد و جریان را گفت و کمک خواست، آنان گفتند: به ما ربطی ندارد و این مشکل توست. چند روز بعد ماری سمی در تلهموش گیر افتاد. مار عصبانی، زن صاحبخانه را که برای سرکشی سراغ تله موش رفته بود، گزید. کشاورز برای خوب شدن حال همسرش مرغ خانه را سر برید و با آن سوپ درست کرد.رفت و آمد فامیل هایی که برای عیادت به خانه کشاورز می آمدند زیاد شد، و مجبور شد گوسفند مزرعه را هم برای میهمانها سر ببرد. سرانجام زن کشاورز مرد و او مجبور شد گاوش را هم برای مراسم ترحیم همسرش سر ببرد. تمام این مدت موش در سوراخ دیوار به عاقبت دوستان به تفاوتش می اندیشید.
ای پیامبر
ای که خواستی درمان باشی
کدام درمان؟
درمانی آسمانی
کدام آسمان؟
آسمانی که به آن عروج کردی
کدام عروج؟
عروجی که با خدا تا یک کمان فاصله داشتی.
دستانم را بگیر و بالا ببر
برسان به آغوش گرم خدا
کدام خدا؟
همان خدایی که حضورش را حس مینکم،
اما قدر این حضور را نمیدانم.
خدایا
از همین اول ممنونم
اجازه میدی صدات کنم
نامت رو به زبان بیارم
توشه ی من کم است
تویی که با کمی من زیاد می بخشی
خدایا
اگر من مغرورم باشم
صدات نکنم
طلب نکنم
باز از رحمتت می بخشی
ممنونتم
با خودم فکر می کردم از کی از چی و از کجا بنویسم ولی ایام دهه فجره و حق اینه که از امام و مردمی که اون زمان جونش برای استقلال این کشور دادند نوشت،حالا باز این سوال هست که براشون چی بنویسم. روزی که امام فرمود ما کشور وابسته ی به امریکا و ایادیش نمی خوایم یا از مرد و زنی که در زندان ساواک زیر شدیدترین شکنجه ها قرار می گرفتندو باز از آرمانی که داشتند دست برنمی داشتند. اگر الآن بودند این اقتدار کشور و می دیدند به خودشان برای تموم کارایی که کردند می بالند و البته دارند می بینند.
خیلی برای این مملکت جون دادند از شهدای انقلاب تا شهدای جنگ تحمیلی گرفته تا شهدای هسته ای خدایا اولا بر درجاتشون بیفزا و دوما کمکمون کن تا بتونیم این انقلاب رو به سر منزل حقیقیش که متصل به انقلاب امام زمان هست برسونیم.
امروز روز تولدمه، نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت
خوشحال از اینکه خدا باز بهم فرصت زنده بودن داد تا بتونم جبران گذشته کنم؛
و ناراحت از اینکه یک سال به عمرم اضافه شدو من هنوز همون آدم قبلم و رشدی نکردم
خدایا اینکه بتونم از عمرم استفاده کنم فقط از دست تو برمیاد و تا تو کمکم نکنی، همون میثم قبلی که بودم خواهم بود.
خدایا فقط این دعا رو میتونم بکنم، باز توفیق این ذکر هم به دست توست. پس
الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا
این دعا رو همیشه حبیب خدا تکرار میکرد خدایا به اندازه یک چشم بهم زدن هم مرا به حال خودم وامگذار